پنجشنبه ۱۴ فروردین ۹۹ | ۲۱:۲۵ ۲,۶۳۰ بازديد
بعد از اون غارت اجباری هر روز خودشو یه جور نشونم داد . یه روز خیلی خوشحال . یه روز خیلی ناراحت . احساس کردم از یه جایی داره سقوط می کنه ، احساس کردم این غارتگر جبار خودش یه زیر دست مظلومه ولی نقشش رو خیلی خوب داره بازی می کنه . ولی من بازم خوش بین بودم ، دقیقا اونو سیاه سفید می دیدم نه اینکه کور رنگ باشما (با حالت خنده) نه . ولی سیاه سفید بود ، از اون سیاه سفیدایی که از آب درنیومده بود و خودش نبود ....دیگران بودن رو خیلی دوست داشت . از بد ماجرا همه اون بی رنگا رو انتخاب می کرد ، وقتی خوب نگاش میکردم یه صدایی از تو
رباعی اندیشه سرا
دکلمه ایران من
پرده دران+ دکلمه صوتی (ادامه مطلب)
غلغله است
دردانه هستی
بهانه انزوا
کلاهبرداری پانزی خطری جدی برای ناآگاهان حوزه ارز دیجیتال
دکلمه شعر آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشی ها ....
دکلمه کورسوی مسیر
عشق پاییزی
کورسوی مسیر
خوبی و بدی